ماه میآد تو خواب
منو میبره ته اون دره
اونجا که شبا یکه و تنها
تکدرخت بید شاد و پرامید
میکنه به ناز دسشو دراز
که یه ستاره بچکه مثیه چیکه بارون
به جای میوهش سر یه شاخهش
بشه آویزون...
یه شب مهتاب
ماه میآد تو خواب
منو میبره از توی زندون
مث شبپره با خودش بیرون،
میبره اونجا که شب سیا
تا دم سحر شهیدای شهر
با فانوس خون جار میکشن
تو خیابونا سر میدونا:
عمو یادگار! مرد کینهدار!
مستی یا هشیار?
خوابی یا بیدار؟